محمد پارسا عشق مامحمد پارسا عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

بهانه زندگی

طبیعت جنگل

چند وقتی بود که دلمون میخواست بریم جنگل اما هوا خوب نبود بالاخره یه روز بعد ناهار من و شما و بابایی سه تایی رفتیم جنگل تا یه دورری بزنیم .. بعد از چیدن تمشک ها رفتیم یه سفره خونه سنتی که تازه افتتاح شده بود خیلی خوشگل بود طبیعتش حرف نداشت و کارهای شما که دیگه گفتن نداره  کلی ابراز احساسات میکردی... اینم عکس های محوطه سفره خونه   ...
13 خرداد 1394

جشن دندونی

اول خرداد94 یه جشن کوچولو با خاله جون ها و عمه جونی گرفتیم.مادر جون از روز قبلش تمام سبزی ها رو خریده بود و برده بود خونه پاکشون کرده بود و شسته بودشون..هیچ کار زیادی نمونده بود اون روز عزیز و عمه جون نمیخواستن بیان بالا نمیدونم چرا و آخرش هم نفهمیدم چرا اون روز ناراحت بودن بگذریم منهای همین قضیه خیلی بهمون خوش گذشت... سالاد اولویه رو شب قبلش درست کردم با بابایی و فرداش خود بابایی تزیینش کرد.. دوتا کیک خوشمزه هم درست کردیم. دیگه آخر جشن خوابت گرفته بود...اینم قیافه خواب آلود پسر گلم..قربونش برم.اصلا اذیتم نکردی... ...
13 خرداد 1394

بهار94

بهار سال جدید رو در حالی شروع کردیم که تا دقیقه 90 من و همسرم در تکاپو بودیم..آخرشم نشد این سفره هفت سین من تکمیل بشه..خیلی ناراحت بودم.آخه اولین سال بود که نشده بود کامل بچینمش..به هر حال از اینکه امسال سالی متفاوت تر از گذشته رو شروع کردم خوشحالم.امسال پسرم ، محمد پارسا شیرینی خونمون در کنار من و همسرم رنگ و بوی خاصی به خونمون داده بود.... امسال یه فرق دیگه ای هم با سال پیش داشت. فاطمه دوستم طبقه پایینی مون  27 اسفند پسر نازش  به دنیا اومده بود... خاطره لحظه تحویل سال 94: کمی قبل از لحظه تحویل سال من و پارسا از فرط خستگی خوابیده بودیم.ساعت حدودا 2 نیمه شب بود که بیدار شدم و لباس پوشیدم و لباس های پارسا رو هم تنش کردم.اما...
29 فروردين 1394