محمد پارسا عشق مامحمد پارسا عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

بهانه زندگی

بهار94

بهار سال جدید رو در حالی شروع کردیم که تا دقیقه 90 من و همسرم در تکاپو بودیم..آخرشم نشد این سفره هفت سین من تکمیل بشه..خیلی ناراحت بودم.آخه اولین سال بود که نشده بود کامل بچینمش..به هر حال از اینکه امسال سالی متفاوت تر از گذشته رو شروع کردم خوشحالم.امسال پسرم ، محمد پارسا شیرینی خونمون در کنار من و همسرم رنگ و بوی خاصی به خونمون داده بود.... امسال یه فرق دیگه ای هم با سال پیش داشت. فاطمه دوستم طبقه پایینی مون  27 اسفند پسر نازش  به دنیا اومده بود... خاطره لحظه تحویل سال 94: کمی قبل از لحظه تحویل سال من و پارسا از فرط خستگی خوابیده بودیم.ساعت حدودا 2 نیمه شب بود که بیدار شدم و لباس پوشیدم و لباس های پارسا رو هم تنش کردم.اما...
29 فروردين 1394

کنجکاوی

گل پسرم پارسا گلم دیگه داره بزرگ و بزرگتر میشه..وقتی میخوام ازت عکس بندازم میفهمی و با دقت تمام به دوربین نگاه میکنی , عاشق برنامه خاله شادونه هستی , اسباب بازیهای اطرافت رو سعی میکنی به نحوی سمت خودت بکشی و با دست بلند کنی, اصلا دوست نداری بخوابی یا دراز بکشی مرتب سرت رو بلند میکنی که بغلت کنم و بنشونمت رو زمین... خدایا به من کمک کن تا بتونم تا جاییکه در توانم هست  آرزوهای پسرم رو برآورده کنم..و چه آرزوهایی که خودم براش دارم
29 بهمن 1393

5 ماهگی و تفاوت ها

از همه خاطرات ماه های گذشته بگذریم که چقدر برام شیرین بودند, از رفتار وحرکات ماه پنجم زندگیت نمیشه به سادگی رد شد..این روزها در کنار افسردگی که سراغم اومده به خاطر خونه موندن و بیرون نرفتن ها و از معلوم نشدن کار بابایی و از درد کشیدن های لثه هات ,عزیزکم و خیس شدن های پی در پی پیشبندت و خیلی چیزهای دیگه اما لحظه هایی هست که همه اینها رو فراموش میکنم عزیزکم. اینکه یه وقت هایی  پشت سرهم و با صدای بلند که  از ته دل کوچیکته میخندی و من همه ناراحتیم فراموش میکنم. دوستت دارم عزیزکم..
23 بهمن 1393
1